نتایج جستجو برای عبارت :

در همان بدو امر، تیر عشقش قلب ما را شکافت.

در نهایت، واکنش شکافت درون یک پوشش فلزی چگال که بازتابنده نام دارد، گسترش می یابد. بازتابنده معمولاً از U-238 ساخته می شود. ادامه واکنش شکافت، سبب می شود بازتابنده گرم شود و انبساط پیدا کند. انبساط بازتابنده، فشاری را در جهت عکس به هسته واکنش وارد می کند و گسترش هسته را کندتر می کند. بازتابنده هم چنین نوترونهای پر انرژی را به درون هسته شکافت منعکس می کند و بازده فرآیند شکافت هسته ای را افزایش می دهد. 
بمب شکافت به مکانیسم تفنگیساده ترین راه برا
بمب هم جوشی: این بمب بر اساس هم جوشی هسته ای طراحی شده است. سلاح هایی که تنها یک مرحله هم جوشی انجام می هند، سوخت اولیه شان فقط هیدورژن است و از این رو به بمب هیدروژنی یا H-bomb معروف شده اند. به این سلاح ها، سلاح های گرما هسته ای نیز می گویند، زیرا برای آغاز واکنش زنجیره ای هم جوشی هسته ای به دمای اولیه بسیار بالایی نیاز است.
امروز، تمایز دادن این دو نوع سلاح بسیار دشوار است؛ زیرا در سلاح های پیچیده ای که امروزه ساخته می شود هر دو نوع بمب با هم ترکی
دست بردار، این شاخه سالهاست که با درختش در آخرین زمستان خشکید و بهار با ریشه ای که نیست فراموش می کند.
زاده شدی که بعنوان قطره ای در اقیانوس باشی یا ذره ای در هستی؟ آیا آسمان شکافت و از آن برای تکانی به دنیا پایین آمدی؟ بیا همه چیز را ساده کنیم و بعد، پیچیدگی داستان را نگاه کنیم.
ادامه مطلب
طرف پشت شیشه ی ماشینش نوشته «عشق من رضا»
چند حالت متصوره:
۱) ماشین مال یه خانمه و خب عشقش اسمش رضاست.
۲) راننده مرد هست و‌خب عشقش یه مرد دیگه هست.
۳) راننده اسم بچه اش رضاست و خب عاشق بچه اش هست نه مامان یا بابای بچه اش؛)
بنظرتون احتمال کدوم بیشتره؟:))
طبق افسانه‌های قوم ژیژ مردم قبیله‌ ژوژ معتقد بودند اگر برای بار اول کسی را که هیچ شناخت و پیش‌زمینه‌ای از او‌ ندارید ببینید، اولین احساسی که در چند ثانیه‌ی اول به شما دست می‌دهد، صادقانه‌ترین حسِ ضمیر شما نسبت به ضمیر آن شخص است. مثلا بنده که تاریخ نگاری قوم ژوژ را عهده گرفته‌ام، آقایی را که یک تحلیلگر سیاسی است نه با نام نه با هیچ نشانی نمی‌شناختم. بار اول ایشان را در برنامه‌ی جهان‌آرا دیدم و همان چند ثانیه‌ی اول مفصلا در دلم جاگیر ش
بمب های شکافت (Fission Bomb)ساده ترین بمب های هسته ای بمب های شکافت خالص هستند که اساس سلاح های پیشرفته امروزی را تشکیل می دهند. اولین بار این بمب در آزمایش ترینتیی که نخستین دستاوردهای علمی پروژه، منهتن بود، منفجر شد.یک بمب هسته ای شکافت، با تبدیل مداوم یک جرم زیر بحرانی یک ماده قابل شکافت به یک مجموعه فوق بحرانی و ایجاد یک واکنش زنجیره ای همراه با تولید مقداربسیار زیاد انرژی کار می کند. در عمل جرم به طور پیوسته و آرام و آرام به حالت بحرانی نمی رسد
تاریخچه استفاده از انرژی هسته‌ای به مقیاس زیاد بین سالهای 1939 تا 1945 میلادی در ایالات متحده آمریکا انجام شد. این امر زیر فشار جنگ جهانی دوم ، بصورت نتیجه تلاشهای مشترک تعداد زیادی از دانشمندان و مهندسان صورت گرفت. دست اندرکارانی که در ایالات متحده به این کار اشتغال داشتند، آمریکایی ، بریتانیایی و پناهندگان اروپایی کشورهایی بودند که زیر سلطه فاشیسم قرار داشتند. تلاش آنان این بود که قبل از آلمانیها به یک سلاح هسته‌ای دست پیدا کنند ، این سلاح
راکتورهای هسته‌ای دستگاه‌هایی هستند که در آنها شکافت هسته‌ای کنترل شده رخ می‌دهد. راکتورها برای تولید انرژی الکتریکی و نیز تولید نوترون‌ها بکار می‌روند. اندازه و طرح راکتور بر حسب کار آن متغیر است. فرآیند شکافت که یک نوترون بوسیله یک هسته سنگین (با جرم زیاد) جذب شده و به دنبال آن به دو هسته کوچکتر همراه با آزاد سازی انرژی و چند نوترون دیگر شکافته می‌شود.
ادامه مطلب
ﺑﻪ ﺳﻼ‌ﻣﺘ ﺩﺧﺘﺮ ﻪ ﻭﻗﺘ ﻋﺸﻘﺸﻮ ﻣﺒﻨﻪ ﺩﻟﺶ ﺮ ﻣﺸﻪ ﺑﺮﻩ ﺗﻮ ﺑﻐﻠﺶ ﻭﻟ ﻧﺠﺎﺑﺘﺶ ﻧﻤﺬﺍﺭﻩ !ﺑﻪ ﺳﻼ‌ﻣﺘ ﺴﺮ ﻪ ﺣﺘ ﻪ ﺑﺎﺭﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﺪﺍﺩ ﺩﺳﺘﺶ ﺑﻪ ﻋﺸﻘﺶ ﺑﺨﻮﺭﻩ ﻭﻟ ﺎﺵ ﺑﻔﺘﻪ ﺩﺳﺘﺎﺷﻮ ﻭﺍﺳﻪ ﻋﺸﻘﺶ ﻣﺪﻩ !
..
به سلامتی مورچه که گریه کرد ولی هیچکس اشکشو ندید!
..به سلامتیه اون لامصبی که از زندگیم رفت اما هنوز از این دل لعنتی نرفته !!!
..
به سلامتی اونیکه تا بود امید بود… آرامش بود… رویا بود ولی خاطره شد… بغض شد… درد شد…
  عواقب ناشی از بمب اتمی یک مسئله فرعی ، ریزشهای رادیواکتیو حاصل از آزمایش بمبهای اتمی است. در انفجار بمب اتمی مقدار قابل توجهی محصولات شکافت رادیواکتیو پراکنده می‌شوند. این مواد بوسیله باد از یک بخش جهان به نقاط دیگر آن منتقل می‌شوند و بوسیله باران و برف از جو زمین فرو می‌ریزند. بعضی از این مواد رادیواکتیو طول عمر زیادی دارند، لذا بوسیله مواد غذایی گیاهی جذب شده و بوسیله مردم و حیوانات خورده می‌شوند. معلوم شده است که اینگونه مواد رادیوا
 
اگر میخواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد،ببینید به چه چیزی عشق مےورزد:
کسی که عشقش ماشینش استارزشش به همان میزان است
اما کسی که عشقش #خداستارزشش اندازه خداست
#علامه_جعفری(ره)
@Ebrahimhadi@Ebrahimhadi_Market•••••••••••••••••••••••••••••••
بار سنگین غم عشقش را
شعر خود جلوه‌ای از رویش شد
با که گویم ستم عشقش را...
فروغ فرخزاد
@Parsa_Night_narrator
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
[عکس 1280×1242]
مشاهده مطلب در کانال
برای انفجار بمب باید چه کار کرد؟ الف – قطعات فرو بحرانی ماده هسته ای باید به هم متصل شوند تا یک جرم فرا بحرانی را تشکیل دهند. این جرم فرا بحرانی به هنگام آغاز واکنش، بیشتر از حد نیاز نوترون تولید می کند و ادامه یک واکنش زنجیره ای را تضمین می کند. ب – تا آنجا که ممکن است، ماده بیشتری قبل از انفجار بمب شکافته شود تا از سوخته شدن بمب جلوگیری شود. سوخته شدن، زمانی است که بمب خوب عمل نکند و مواد قابل شکافت اندکی دچار شکافت هسته ای شوند. برای تبدیل س
در «مرد گنده» بمبی که در سال های پایانی جنگ جهانی دوم بر شهر ناکازاکی انداخته شد، تکنیک «انفجار از درون» به کار رفته بود. بازده این بمب ۲۳ کیلو تن و کارآیی آن ۱۷درصد بود.شکافت معمولا در ۵۶۰ میلیاردم ثانیه رخ می دهد.بمب های همجوشی: بمب های همجوشی کار می کردند ولی کارآیی بالایی نداشتند. بمب های همجوشی که بمب های «ترمونوکلئار» هم نامیده می شوند، بازده و کارآیی به مراتب بالاتری دارند. برای تولید بمب همجوشی باید مشکلات زیر حل شود:دوتریوم و تریتیو
آنقدرخندید که بخیه‌هایش را شکافت
جلال شوخ‌طبع بود و اخلاق خوشی داشت. کمتر کسی عصبانیتش را دیده‌بود. آن‌قدر شوخ‌طبع و خندان که در روزهای مجروحیت، خندیدنش بخیه‌ها را از بدنش می‌شکافت اما هوای تازه‌ای به جمع می‌بخشید . فاطمه خواهر کوچک شهید می‌گوید:« در بیمارستان خیلی درد می‌کشید  اما با خندیدن‌های زیاد ظاهرش را حفظ می‌کرد. اصلا به روی خودش نمی‌آورد که حالش خراب است. ملحفه بیمارستان را تا گردنش کشیده‌ بود تا کسی زخم‌های تنش را نبیند
داشتم خاطرات عاشقانه ام با خدا را مرور میکردم...
اینکه چه شد وابسته شدم!
بعد از خواندن و تحقیق و جست وجوی نسبتا فراوان، چه چیز مرا بیشتر از همه درگیر او کرد!
قدرتش!؟
مهربانی اش!؟
غضبش!؟
بهشتش!؟
جهنمش!؟
منطقش!؟
راستی اش!؟
واقعیتش!؟
چه چیز دقیقا مرا وادار میکرد نتوانم دوستش نداشته باشم!!!!
دفتر خاطرات را مرور میکنم،حکایت عجیبی دارد! ذوق زدگی ام در عبارات را دلیلی نمیبینم جز....
میدانی دقیقا لحظه ای عاشقش شدم که مطمئن شدم عاشقِ من است!امتحانش عشق است،
خیال می‌کنم که فرداصبح با صبح بخیر تو بیدار می‌شوم، یا وقتی که از سر کار برگشتم، یک خسته نباشید و آغوش میهمان تو هستم.
خیال می‌کنم روبروی تلویزیون و بر روی کاناپه‌ی خانه‌مان خوابت برده است و من تا وقتی بیدار می‌شوی به خطوط چهره‌ات خیره می‌شوم، و شاید همان‌جا خوابم ببرد.
خیال می‌کنم در خانه، خودت را قایم کرده‌ای تا تولد بیست و هشت سالگی مرا با جیغ و فریاد تبریک بگویی و مرا غافل‌گیر کنی و من تو را به رستورانی که در خیالمان با هم آشنا شده
فوری: دنیا جهانبخت با تتلو وارد رابطه جدیدی شدند
دنیا جهانبخت همان دختری است که سال‌ها قبل با انتشار ویدیوهای نمایشی از خفه کردن خودش در اینستاگرام، عشقش به ساسی مانکن را اعلام کرد. به نظر می‌رسد او حالا عاشق امیر تتلو شده است.
ادامه مطلب
متن آهنگ بهنام بانی دل نکن
نه نرو دیوونم نکن نرو داغونم نکن نرو عشق تو هنوز تو دلمهنه نگو اینجور بهتره داره رنگم می پره داری تنهام می ذاری مثل همهدل نکن آخه دلم به مو بنده بری دیگه لبام نمیخنده مگه آدم از عشقش انقد ساده رد میشهآروم آروم اومدی به دلم نشستی تو منو مثل همه شکستی تو مگه کسی که انقد عاشق بوده بد میشه.
چجوری میتونی انقد عوض شی آخه دلت بگو خسته شد از چی منی که با همه خوب و بدت ساختمچجوری دلت میاد بری ساده بگی که مثل تو واسم زیاده منو کی
آن سبزه‌ کز ضخامت سیمان گذشت‌
و قشر سنگی را
در کوچه‌ی شبانه‌ی بابُل‌
تا منتهای پرده‌ی بودن‌ شکافت‌
آن سبزه زندگانی بود...
#طاهره_صفارزاده

جهان پیوسته تا کی بر مدار ظلم می گردد
مگر در هم بریزد رادمردی این توالی را
#فاضل_نظری
#حدیث_مهدوی 
امام حسین(ع)
 
«انفاق و احسان کنید، سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، روزی فرا خواهد رسید که دیگر برای انفاق یک درهم و یا یک دینار محلی پیدا نشود (اشاره به بی نیازی مردم در دوران حضرت صاحب الامر)».
عقد الدرر/ ص171
خوب امشبم عروسی علی رو گرفتیم و تمام شد و رفت . حالا علی هم قاطی مرغ ها شد:) منظورم از مرغ یعنی متاهل شدنه  . امشب فک کنم جزء بهترین و خاطره انگیز ترین شب زندگیش میشه با اینکه 20 سالش اینا بود ولی جا داره به خاطره این تلاش ها رسیدن به عشقش براتون چند خط بنویسم . 
علی از 15 سالگی با همسرش آشنا شده اون دوران فک کنم تو همون فاز لاو اینا بودن ولی جدی بودن ... وقتی میگم جدی یعنی سرش  شده بود دعوا هم میکرد . علی جزو کسایی بود که از نظر من تونست رابطه شو با چنگ
 

من از سرچشمه ی عشقش عجب مستانه نوشیدم
دل از کون و مکان دیگر به جز پیمانه پوشیدم
بیا ساقی تو لطفی کن کُلوخ از خمره ها برگیر*
خُمِ من را دَرَش بُگشا،که در دل من بجوشیدم 
اگر بینی که یاقوتی* درون سینه ام دارم
ز یاقوت لبش باشد که لعلش من ببوسیدم 
دلم دیگر نمی خواهد که ساقی باده ای بخشد
که من از چشمه ی عشقش بسی مستانه نوشیدم
چو او لیلی بُوَد داند، که مجنون در چه حالی است 
به محمل در نشنید او، کلامی گفت و بشنیدم
دوان اندر پی محمل، که آمد نیزه ای خونر
نه سری که سر گذارم به سرا و سایه بانش
نه دلی که دل ببازم به فنای جاودانش
نه خودی مانده خدایا و نه خیالی از دو چشمش
نه شود شوم روانه ز شعاع تار مویش
نه توان تاب دارم به تمامی طوافش
نه سزاست سوز و حسرت چو نمیرسم به قافش
نه به بند باده باشم نه اسیر می ، فروشش
نه رها شوم ز عشقش چو غلامه حلقه گوشش
همه ی دخترا دوست دارن یه وقتا 
یکی باشه که فارغ از همچی فقط به حرفاشون گوش بده.
درد و دلاشونو گوش کنه و چیزایی که نمیتونه دختر درست شون کنه رو راست و ریس کنه.
بگیرشون تو بغلش و با تمام عشقش نگاهش کنه.
براش هدیه های خیلی خوشگل و باسلیقه بخره.
دلم برا جدی تنگ نشده.
چرا؟؟
چون اون یه ترسوی بی عرضه هست.
و عقده هایی داره که میخواد سر یه دختر بچه خالی شون کنه.

پ ن: ...
 علی آن شیر خدا شاه عرب             الفتی داشته با این دل شب
شب ز اسرار علی آگاه است          دل شب محرم سرالله است
شب شنفته است مناجات علی      جوشش چشمه عشق ازلی
دردمندی که چو لب بگشاید                 در و دیوار به زنهار آید
کلماتی چو دُر، آویزه گوش             مسجد کوفه هنوزش مدهوش
فجر تا سینه آفاق شکافت              چشم بیدار علی خفته نیافت
ناشناسی که به تاریکی شب          
می برد شام یتیمان عرب
پادشاهی که به شب برقع پوش      می کشد بار گد
من چه گویم از دل زارم که بیمارم هنوزشب شده مهتاب در خواب است وبیدارم هنوزغرق نور وشادمانی آسمان تار شبلیک تاریک است و طوفانی دل زارم هنوزماه خندان کهکشان ها نور بارانغم نهان در دل که از عشقش گرفتارم هنوزمثل مجنون غرق افسون آسمان شاداب و گلگوناشک بارم روز و شب می باشد این کارم هنوز
سلامامروز برای خرید وارد یک فروشگاه شدم مشغول خرید بودم که نکته ای که تا بحال بهش توجه نکردم نظرمو جلب کرد همه اجناس اتیکت (قیمت) داشتند خیلی منظمبا اولین نگاه مشتری متوجه میشه که توان خرید اون کالا(به قول شما مبیع )رو داره یا نه و باید دنبال اجناس ارزونتر باشه
فکری به ذهنم رسیدبا خودم گفتم قیمت من چنده ؟؟؟!!!
اگه دارایی منو بگیرن چقد می ارزم ؟!
اتیکت من کجاست ؟خیلی فکر کردم نتیجهارزش ما به چیز هایی هست که بهشون عشق میورزیم و علاقة داریم کسی
گفتم به تمنای تو ام ، جان به لبم ای گل زیباگفتا که نیابی تو مرا هرچه کنی صبر و تقلاگفتم که حدیث می و مطرب من و ساقیکم بود گلی تا که به عشقش بشود حل معماگفتا که ز اسرار ازل ، یکی خلقت عشق استباید بشوی کنده ازین خاک و بیایی به تماشاگفتم که اگر دل بدهم قطع شود ریشه خاکی گفتا که بیا زنده و جاوید شو در عالم بالا
دانلود آهنگ بهنام بانی دل نکن
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * دل نکن * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , بهنام بانی باشید.
 
دانلود آهنگ بهنام بانی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Behnam Bani called Del Nakan With online playback , text and the best quality in mediac
 
متن ترانه بهنام بانی به نام دل نکن
نه نرو دیوونم نکن نرو داغونم نکننرو عشق تو هنوز تو دلمهنه نگو اینجور بهتره داره رنگم میپرهداری تنهام میذاری مثل همهدل ن
وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو “داداشی” صدا می کرد. به موهای مواج و زیبای اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون توجهی به این مساله نمیکرد. آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست. من جزومو بهش دادم.بهم گفت: ”متشکرم”.میخوام بهش بگم، میخوام که بدونه، من نمی خوام فقط “داداشی” باشم. من عاشقشم. اما… من خیلی خجالتی هستم ….. علتش رو نمیدونم.تلفن زنگ زد. خودش بو
یک شبی مجنون نمازش را شکست ...
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او
پُر ز لیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
نیشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق،دل خونم نکن
من که مجنونم تو مجنونم نکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو... من
دوستم نداره حسش میکنم که نداره حسش میکنم لعنتییی:(...
انگار من هرگز نباید عاشق بشم
اون از کله که فقط کارم شده بود دعا کردن برای اینکه به عشقش برسه
اینم از این که دیشب کلی قران خوندم و دعا کردم که قهرمان جهانی بشه که شد ولی حالا جواب منو نمیده:(
میدونی چیه !؟
تو کوچه ما هم عروسی میشه حالا میبینی چی میشه:)
نام کتاب: #آویشن_قشنگ_نیست | نویسنده: #حامد_اسماعیلیون | #نشر_ثالث | ۷۳ صفحه.شیش تا داستان کوتاه که در عین مستقل بودن، به هم مرتبطن. در اصل هفت تا بوده، اما یکی از داستان ها حذف شده چون یه جورهایی می گن در مورد اتفاقات سال ۸۸ بوده و همون قضیه ی معروف #کوی_دانشگاه که ریختن توی خوابگاه کوی دانشگاه و کلی دانشجوی مظلوم رو پرپر کردن. این کتاب جایزه #هوشنگ_گلشیری رو در سال ۸۸ برنده شد و همون سال در #جایزه_ادبی_روزی_روزگاری به عنوان اثر شایسته ی تقدیر مورد
بسم رب الشهدا
.
#قسمت_شصت_و_هفتم
.
حس می کردم‌ داداش خواسته عشقش رو نشونم بده اما چرا
چند روز گذشت با خودم کنار اومدم رفتم پایگاه بسیج و از محمد یه پوستر عکس رهبر رو خواستم
با کلی ذوق تا عصر که کلاس هام تموم بشه یه پوستر خوشگل واسم آورد تو کلاس
تو کلاس اومدنش همانا و شروع پچ پچ ها همان
چند روزی پچ پچ ها اذیتم کرد
اما بالاخره امتحان های ترم کم کم رسید
امتحان ها رو با ذوق می خوندم هیچ وقت اینقدر از درس خوندن لذت نبرده بودم
آخرین امتحان بود
ادامه مطل
علامه محمد تقی جعفری (رحمه­ الله ­علیه) می­ گفتند:
عده ­ای از جامعه ­شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا پیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضع این بود: «ارزش واقعی انسان به چیست».
برای سنجش ارزش خیلی از موجودات، معیار خاصی داریم. مثلا معیار ارزش طلا به وزن و عیار آن است. معیار ارزش بنزین به مقدار و کیفیت آن است. معیار ارزش پول پشتوانه­ ی آن است. اما معیار ارزش انسان­ها در چیست؟
هر کدام از جامعه شناسان صحبت­هایی داشتند و
صورتت را هم  یادم رفته ولی خودت را نه ...  غمی بی پایان دارم  شب های باقی مانده ی عمرم را چه کنم  طوری دیدمت که این چشم دیگر خواب را نخواهد دید  نمی دانم اسمش را عشق بگذارم یا درد   بگذار عشقش برای تو باشد و دردش برای من  من و درد تو به هم خو کرده ایم ...  تو خوش باش که غمت را من می خورم  حالا که می دانم برای من نخواهی بود به چه بهانه ای زنده بمانم    تو باعث بودی این پرنده ی بی بال و پر به بی کران ها خیره شود  اوجم افق چشمان تو بود که از من گرفتی
صورتت را هم  یادم رفتهولی خودت را نه ... غمی بی پایان دارم شب های باقی مانده ی عمرم را چه کنم طوری دیدمت که این چشم دیگر خواب را نخواهد دید نمی دانم اسمش را عشق بگذارم یا درد  بگذار عشقش برای تو باشد و دردش برای من من و درد تو به هم خو کرده ایم ... تو خوش باش که غمت را من می خورم حالا که می دانم برای من نخواهی بود به چه بهانه ای زنده بمانم   تو باعث بودی این پرنده ی بی بال و پر به بی کران ها خیره شود اوجم افق چشمان تو بود که از من گرفتی شعر نمی باف
کانال ما در سروش دنبال کنید گاهگاهی که دلم میگیرد پیش خود میگویم انکه با خود دل من برد هنوز یاد کند از دل بیچاره ی من؟گفته بودند که از دل برود انکه از دیده برفت رفتی و یادت هست که چه کردی بامن؟سالهاست که از دیده ی من رفتی حیفدلم از مهر تو اکنده اس هنوز.....و خدا میداند که تو یادت با کیستدلم ارام بگیرانکه جانت را سوختحال عشقش دگریست........ارسالی #نفس
به هرسو قدم می‌گذاشتی پیکرهای کبود زمین را فرش کرده بودند. خورشیدْ بی‌تفاوت اشعه‌هایش را همچو سیخ داغی توی چشمانت فرو می‌کرد و شیون زنی چون شمشیر بُرنده‌ای هوا را می‌شکافت. فریاد ها متواضعانه گوش‌هایت را در آغوش می‌گرفتند و سرگیجهٔ سنگینی تورا آرام آرام در خود حل می‌کرد. برای احدی مهم نبود که نفس چگونه درون سینه‌ات می‌شکند و عرق سردی که تمام بدنت را پوشانده چگونه دستت را ماهی‌وار از دست دیگری جدا می‌کند. آنگاه که التماس می‌کردی بر
دانلود آهنگ ماکان بند – دو تا ستاره
Download New Music Macan Band – 2 Ta Setare
 
 
دانلود آهنگ ماکان بند دو تا ستاره
 
دانلود آهنگ ماکان بند دو تا ستاره
متن آهنگ ماکان بند با نام دو تا ستاره
 
وقتی تو هستی میتونم بگیرم با تو صد بار تصمیم که همه چی خوب بمونه
و هی میشه تضمین منم عاشق اینم که کنارت هر کی بخواد یه لحظه منو تنها ببینه
این میشه چه کار سختی آخ که بهم میدی چه خیال تختی
اینو میدونم من میخوای بخونم نه حالا که اینجایی بیا بخونیم بلندتر
یه رفتار خاص روی عشقش
دانلود آهنگ ماکان بند – دو تا ستاره
Download New Music Macan Band – 2 Ta Setare
 
 
دانلود آهنگ ماکان بند دو تا ستاره
 
دانلود آهنگ ماکان بند دو تا ستاره
متن آهنگ ماکان بند با نام دو تا ستاره
 
وقتی تو هستی میتونم بگیرم با تو صد بار تصمیم که همه چی خوب بمونه
و هی میشه تضمین منم عاشق اینم که کنارت هر کی بخواد یه لحظه منو تنها ببینه
این میشه چه کار سختی آخ که بهم میدی چه خیال تختی
اینو میدونم من میخوای بخونم نه حالا که اینجایی بیا بخونیم بلندتر
یه رفتار خاص روی عشقش
من اون عاشق دل سوختم که جونشم برای عشقش میداد اما دیگه اون رفته و با رفتنش تمام خاطراتشم با خودش برده . نه نمی تونم بگم برگرد کسی که بخواد می مونه ولی اگه نخواد به هر بهانه ای میره و تو میمونی با تمام غم ها و دل تنگی هاش دیگه نمی خوام کسی وارد زندگیم شه دیگه تا موفقع مرگ با عشق خداحافظی کردم .
منبع: فارس پاتوق - کانال تلگرام عاشقانه های من
عشقش داشت میخندید بهش بلند بلند قهقه میزد 
مرد از جاش بلند شد اروم گف بسه!
زن ادامه داد بلندتر و بیشتر خندید مرد سمتش اومد و فریاد زد ایوی بسه! 
مرد گلوی زنش فشرد گریه کرد و فریاد زد بسه! 
اونقدر فشار داد که از بی جان تو بغل مرد افتاد.
گریه‌ی مرد شدت گرفت سر زن توی سینه اش فشرد و محکم بغلش کرد و بین هق هق های مردانش مدام میگف "دوست دارم" ...."دوست دارم"..."دوست دارم"
دانلود داستان عاشق کم رو
    این داستان, داستانی عاشقانه که توسط بنده نوشته شده است.این رمان ,ماجرای عاشق شدن پسری نوجوان به نام حسین است. او کم رو و خجالتی است و می خواهد به عشقش برسد و...
برای دانلود داستان به ادامه مطلب بروید
ادامه مطلب
‍ اسم رمـان: دختری از دیار آتش (کارما)
✏️نویسنده: مهدیس.ع
ژانر: #عاشقانه #اجتماعی 
تعداد صفحات: 101
خلاصه:
دختری از تبار درد و قلبی به مهربانی خالقش. زندگی با او بد کرد اما او نه. عاشقی که به عشقش واژه‌ی خیانت چسبید و دیگر دم از عشق نزد. یک روز چشمانش را باز کرد و بست تمام درهایی را که به یارش ختم می‌شد. او را کشت در اعماق وجودش و در دنیای واقعیت‌ها... حال اوست و اتاقی سرد با دیوار‌های بلند و لباس‌های گشاد آبی. حال اوست و مجنون بودنش...
‌  دختری از د
رمان:مال من باشنویسنده:ستاره لطفیژانر: عاشقانه-تراژدیپایان خوش.خلاصه:داستان از آن‌جای شروع می‌شود که دریا، دخترک مثبت و درس‌خوان داستان ما عاشق می‌شود. عشقی عمیقانه و خالصانه!او نمی‌توان صریح عشقش را بیان کند، چون پسرک داستان، سام به نیلوفر. دوستِ دریا متعلق است!در این بینابین اتفاقای می‌افتد...
‍ اسم رمـان: دختری از دیار آتش (کارما)
✏️نویسنده: مهدیس.ع
ژانر: #عاشقانه #اجتماعی 
تعداد صفحات: 101
خلاصه:
دختری از تبار درد و قلبی به مهربانی خالقش. زندگی با او بد کرد اما او نه. عاشقی که به عشقش واژه‌ی خیانت چسبید و دیگر دم از عشق نزد. یک روز چشمانش را باز کرد و بست تمام درهایی را که به یارش ختم می‌شد. او را کشت در اعماق وجودش و در دنیای واقعیت‌ها... حال اوست و اتاقی سرد با دیوار‌های بلند و لباس‌های گشاد آبی. حال اوست و مجنون بودنش...
‌  دختری از د
- تلویزیون دوباره (چندباره؟) داره "فرار از زندان" رو میده. داشتم به سارا تانکردی فکر میکردم. چه بهای سنگینی هم برای عشقش پرداخت کرد و آخرش هم بهش نرسید!... دلم سوخت... از یه همچین حسرتهای توأم با افسوس و اندوه خیلی میترسم...
- خندوانه های قبلی رو هم دارن میدن. بازم چند تا چیز تو چشمم میاد...
/ چقد رامبد جوان لاغرتر بود! :)
ادامه مطلب
گریه کن یافاطمه ماتم سرای هادی است/اشک شیعه مثل زمزم ازبرای هادی است/زمزم عشق محبین راهی تا سامراست/سوم ماه رجب روز عزای هادی است/زهرکین دشمنانش قلب مولارا شکافت/درمصیبتهای او گریان خدای هادی است/جدمهدی بهرشیعه جانفشانی کرده است/عزت اسلام احمد درولای هادی است/گریه واشک ومصیبت گونه راترمیکند/گنج آرامش به دلها ازصفای هادی است/تسلیت گویم به مهدی درشهادت نامه ای/روززیبای ظهورش بادعای هادی است/
امان از وابستگی، این زهر کشنده ی خلاقیت ها و تلاش ها و شکوفاییِ استعداد ها.
جدا وابستگی برای من سمه.
اینکه واسه چیزی منتظر باشم تا طرف مقابلم عشقش بکشه و اطلاعاتشو در اختیارم بذاره یا با انبر از دهنش حرف بکشم یا هر مدل اتفاق دیگه ای که منو واسه چیزی که میخوام معطل کسی کنه که میتونه کمکم کنه ولی دریغ میکنه.
نوچ من آدم ول معطل گذاشتن کسی نیستم و خوشمم نمیاد کسی معطلم کنه دیگه تمیزکاری زندگیم واسم سخت نیست پس راحت میتونم با یه جارو خاک انداز از ای
یه جمله مدام و مدام تو ذهنمهاونجایی که تو سریال دراکولا لوسی از در میاد تو و عشقش اونو با بدنی سوخته و زیبایی از دست رفته میبینه،لوسی میاد نزدیک و مدام میگه منو ببوس و جک که میدونه لوسی خون اشام شده و به این وضع افتاده پسش میزنه و کنت دراکولا از زندگی 500 ساله ش یه جمله رو به زویی میگه:عشق هم روزی به پایان میرسه...و راست میگه راست میگه
آلن دوباتن یه دیدگاه جالبی تو کتاب سیر عشقش نوشته بود. میگفت این اختلاف هایی که جوون ها با خانواده هاشون پیدا میکنن، بخشی از برنامه ای هست که هدفش بقای نسل انسانه . یعنی بچه ها بزرگ که مشین و ادعای استقلال که میکنن، در نهایت اختلاف با والدین و اون جمله معروفه "کی میشه من از این خراب شده برم؟! " همه  اینها، برای این تو وجود انسان گذاشته شده که به فکر تشکیل قلمرو و خونه زندگی مستقل خودش بیفته. بره تشکیل خانواده بده و بعد خودش فرمان روایی کنه!
راه دشوار است و باید همسفر پیدا کنم عارفی صاحب دل و صاحب نظر پیدا کنم جاده پر پیج و خم است و باید ازآن بگذرم راه را با خوردن خون جگر پیدا کنم هرکدام از همرهانم از مسیری رفته اند کاش از حال رفیقانم خبر پیدا کنم گرچه سرمست از شرابی سرخ و چندین ساله ام باید از این می رفیقی کهنه تر پیدا کنم چون که لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست می روم تا اینکه یاری معتبر پیدا کنم بنده ی آنم که در محراب عشقش روز و شب دست و پا گم میکنم تا بال و پر پیدا کنم یارب از تردام
راه دشوار است و باید همسفر پیدا کنم عارفی صاحب دل و صاحب نظر پیدا کنم جاده پر پیج و خم است و باید ازآن بگذرم راه را باخوردن خون جگر پیدا کنم هرکدام از همرهانم از مسیری رفته اند کاش از حال رفیقانم خبر پیدا کنم گرچه سرمست از شرابی سرخ و چندین ساله ام باید از این می رفیقی کهنه تر پیدا کنم چون که لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست می روم تا اینکه یاری معتبر پیدا کنم بنده ی آنم که در محراب عشقش روز و شب دست و پا گم میکنم تا بال و پر پیدا کنم یارب از تردام
پیش از آنکه چشم ها مرزی برای حضور «او» پیدا کنند،
وقتی «او» با کلام و قلم خود تصویر می شد،
هر صبح، خورشید که سر بر می آورد، گویی که جانی در جانش می دمید. 
گرمی روشن پرتوهای «او» به نقطه نقطه ی وجودش می تابید. 
آبی که به سر و رو می زد، باران نرم بوسه های «او» بود.
پنجره را هم که می گشود، عطر شیرین «او» پیچیده در خنکای نسیم، می وزید و هوایش را تازه می کرد. 
پرنده ها آیینه اش می شدند، به سرودن و پریدن و گردیدن. 
از در که بیرون می زد و راهی می شد «او» ضرب
روزی از راه خواهد رسید که قلب هر انسانی عشق را خواهد پذیرفت و وحشتناک ترین تجربه انسانی یعنی گوشه نشینی که بدتر از گرسنگی است  از چهره زمین پاک خواهد شد.روزی از راه خواهد رسید که در ها به روی نیازمندان گشوده خواهد شد و چشمان گریان تسلی خواهد یافت ...
خداوند با سخاوتمندی خرد و عشقش را در اختیار ما قرار داده و یافتن آنها بسیار اسان است . باید نشانه ها را بپذیریم و از قلب و رویایمان تبعیت کنیم 


ادامه مطلب
دانلود سریال ترکی Bir Zamanlar Cukurova زمانی در چوکوروا با زیرنویس فارسی
دانلود سریال Bir Zamanlar Cukurova با لینک مستقیم و کیفیت عالی
نام سریال : زمانی در چوکوروا – Bir Zamanlar Cukurova
منتشر کننده : تصویرفا
ژانر : درام ، عاشقانه
زبان : ترکی
زیرنویس فارسی : چسبیده به فیلم
کشور : ترکیه
کیفیت فیلم : ۴۸۰p-720p
فرمت فیلم : MKV
سال : ۲۰۱۸
تعداد قسمت ها : درحال پخش
شبکه پخش : aTV
روز های پخش : پنجشنبه ها ساعت ۲۰:۰۰
کارگردان : Murat Saraçoğlu
بازیگران: Vahide Perçin, Murat Ünalmış, Uğur Güneş,
Hilal Altınbilek, Bül
دانلود سریال ترکی Bir Zamanlar Cukurova زمانی در چوکوروا با زیرنویس فارسی
دانلود سریال Bir Zamanlar Cukurova با لینک مستقیم و کیفیت عالی
نام سریال : زمانی در چوکوروا – Bir Zamanlar Cukurova
منتشر کننده : تصویرفا
ژانر : درام ، عاشقانه
زبان : ترکی
زیرنویس فارسی : چسبیده به فیلم
کشور : ترکیه
کیفیت فیلم : ۴۸۰p-720p
فرمت فیلم : MKV
سال : ۲۰۱۸
تعداد قسمت ها : درحال پخش
شبکه پخش : aTV
روز های پخش : پنجشنبه ها ساعت ۲۰:۰۰
کارگردان : Murat Saraçoğlu
بازیگران: Vahide Perçin, Murat Ünalmış, Uğur Güneş,
Hilal Altınbilek, Bül
راوی:سیده سلام بدرالدین(مادر شهید) میلاد بزرگترین بانوی عالم حضرت فاطمه زهرا (س) روز مـادر ومناسبتی عظیم است،که در این روز تمام انسانیت و بزرگی به تصویر کشیده شده است،در این روز هر مادری ارزو دارد که پسرش برایش هدیه بیاورد احمد روز مادر برایش روز مقدسی بود. از همان کودکی،از ماه ها قبل به آن فکر می کرد تا بهترین هدیه را به من بدهد واین نشانه ی عشقش به من بود حالا که به شهادت رسیده است،روز مادر طعم ویژه ای دارد و روز خاصی است.هر چند برای من در آن
عاشقان سینه های پر غوغا،گرچه ساکت و بیصدا هستندقصّۀ عاشقی پراز راز است،از سرو جانِ خود جدا هستندحسّ و حالی عجیب حاکم هست ،عینِ شورو نشانه های بقاآمدن رفتن همرهش دارد، درد و نفرین به حجم فاصله هاچشمه ای صاف و مهربانی تو،اشک عالم به دیدگان داریمـن یقین دارم ای فرشتۀ من ،ماهها حسرتی ،نمی باری؟دوسـت دارد غرورو سختیِ تو ،قُلّه هایِ رفیعِ کوهستاندستِ البرز دست یکرنگیست،می دهد از برای عشقش جانمی کنم جانِ خود به تو تقدیم، تو همه هستی و صفایِ منی
ببرد از من قرار و طاقت و هوشبت سنگین دل سیمین بناگوشنگاری چابکی شنگی کلهدارظریفی مه وشی ترکی قباپوشز تاب آتش سودای عشقشبه سان دیگ دایم می‌زنم جوشچو پیراهن شوم آسوده خاطرگرش همچون قبا گیرم در آغوشاگر پوسیده گردد استخوانمنگردد مهرت از جانم فراموشدل و دینم دل و دینم ببرده‌ستبر و دوشش بر و دوشش بر و دوشدوای تو دوای توست حافظلب نوشش لب نوشش لب نوش
دانلود آهنگ جدید مصطفی پاشایی به نام لحظه ناب
Текст песни lahzeye nab Mostafa Pashaei
به هر کی حالمو میپرسهОн спрашивает всех, как он
میگم دلم به عشقش قرصهЯ говорю, что мое сердце любит его любовь
ساقه های خشکمو شکسته دست باد

ادامه مطلب
آبیِ چشمانِ او با آسمان همدست بود
یک شبی رفت و مرا با خاطراتم جا گذاشت
لیک می دانم که عشقش "ارتفاع پست" بود!!
#فاضل_نظری
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
یاد بگیریم از محبت دیشب پدر نگوییمدر حضور کسی که پدرش در آغوش خاک آرمیده است
یاد بگیریم از آغوش گرم مادر نگوییم در حضور کسی که مادرش را فقط در خواب میتواند ببیند 
یاد بگیریم اگر به وصال عشقمان رسیدیم، میان انبوه جمعیت کمی دستانش را آهسته تر بفشاریم،شاید امروز صبح کسی در فراق عشقش چشم گشوده باشد 
یاد بگیریم اگر روزی از خنده فرزندمان به وجد آمدیم، شکرش را در تنهاییمان به جا آوریم نه وصف خنده اش را درجمع شاید کسی در حسرتش روزها را میگذرا
جان به شمشیر غمش دادم چو مرغی نیمه جان 
دل  به سودای رخش بستم به تیغی بی امان
 
گر که سودای دلم را کس ندانست و نوشت
بیشک او نارد* خبر از راه عشقش بی گمان
 
من در این سودا ندانم چُون بُوَد حالم کنون
تا بگویم شرح دردم با زبان بی زبان
 
هر که در دامِ غمش افتاده با سر سرنگون
سر به سجده دارد و جانش رود بر آسمان
 
صید او هر کس نگردد، زانکه صیادی چو او
تیر عشقش جان دهد و جان ستاند در نهان
 
تا که دل از ناوک جانسوز مژگان شد هدف
می نشیند در دل و قد را کند همچون
می گویند عاشق چنان در عشقش حل میشود که سرتاپا آیینه ی معشوق میگردد... بارها و بارها و بارها شهید شدی و در خون خود غلتیدی و داغت مظهر "ان لقتل الحسین علیه السلام حراره فی قلوب المومنین لا تبرد ابدا" گردید تا ثابت کنی عاشق سینه چاک حسینی... حسین علیه السلام روزی به میدان رفت تا یاریگر دین جدش باشد ؛و تو حسینِ زمانه ام! به میدان میروی تا یاریگر مهدی آل محمد "صل الله علیه و آله و سلم "  باشی... .برای یاریِ مهدی باید حسینی بود...
ادامه مطلب
متن آهنگ بازی دادی محمدرضا گلزار
چرا بازی دادی قلب منودیگه تمومههر چی بهم گفتی دروغهاون که عاشق باشه هیچوقتاز پیش عشقش نمیرهبرو دیگه نده منو عذابمما دیگه نمی مونیم برا همتو خراب کردی همه رویایی رو که با تو ذهنم ساختماره نامردچرا بازی دادی قلب منو
ادامه مطلب
امشب شب ضربت خوردن امام ‌علی است. داستانش را همه‌مان بارها شنیده‌ایم. این روزها اما خیلی به آن فکر می‌کنم. امیرالمومنین بود، حاکم حکومت اسلامی بود، شخص اول مملکت و جانشین پیامبر بود. با این حال ابن ملجم خیلی راحت آمد داخل مسجد و هنگام سجده فرقش را شکافت. عجیب نیست؟ با اینکه می‌دانست چقدر مخالف و دشمن دارد، عجیب نیست که هیچ نگهبانی دم در نبود؟ عجیب نیست که بادیگارد و محافظ نداشت؟ اصلا عجیب نیست که خودش شخصا امامت نماز صبح را بر عهده داشت؟ ن
حاج قاسم گفت: «کنار آب های خشمگین و پرتلاطم اروند زهرا(س) را عاجزانه صدا کردیم و اروند را گرفتیم» دیروز هم خانطومان با یازهرا آزاد شد... و یمن با یازهرا آل سقوط را به زانو در آورد... وشاید موسی با یازهرا نیل را شکافت... وما با یازهراء درقدس نماز خواهیم خواند... دلتنگ_فرمانده...
 @zakhmiyan_eshgh
کنارش خودت باشی درست مثل وقتی که رژت پاک شده و اون بگه ناز ترین دختری هستی که وجود داره.
حتی وقتی استرس حال بدت رو داشتی و میتونستی توی خونه استراحت کنی ولی به عشقش اومدی که ببینیش چون دلت براش پر میکشید.
وقتی بعد از 2 ماه و نیم دیدیش قربون قد و بالاش بری و بهش ببالی.
دستتو ببوسه و قند تو دلت آب شه واسه این حرکتش. 
کنارت حالم خوبه کنارت خود خودمم کنارت امنیت دارم کنارت آزادم منو با همه چیزی که هستم و قبول دارم قبول داری و مطمئن باش قدرتو میدونم از
حالا میتونم یک زایمان طبیعی رو بدون اینکه درد بکشم تا انتها ببینم و شاهد زدن برش اپیزیوتومی باشم.یک زایمان نصفه نیمه گرفتم و یک بند ناف را بریدم و کلامپ کردم و قصد دارم توی کشیک بعدیم حتما مستقلا یک زایمان بگیرم...حالا بیشتر از دو سال قبل که استاجر زنان بودم میتونم احساسات یک زن باردار رو درک کنم،عشقش رو بفهمم و بابت تصمیمی که گرفته بهش حق بدم...میتونم بپذیرم برای پدر یا مادر شدن لزوما نباید همه چیز فراهم باشه و میدونم که دارم دست از ایده آل گر
جان به شمشیر غمش دادم چو مرغی نیمه جان 
دل  به سودای رخش بستم به تیغی بی امان
 
گر که سودای دلم را کس ندانست و نوشت
بیشک او نارد* خبر از راه عشقش در گمان
 
من در این سودا ندانم چُون بُوَد حالم کنون
تا بگویم شرح دردم با زبان بی زبان
 
هر که در دامِ غمش افتاده با سر سرنگون
سر به سجده دارد و جانش رود بر آسمان
 
صید او هر کس نگردد، زانکه صیادی چو او
تیر عشقش جان دهد و جان ستاند در نهان
 
تا که دل از ناوک جانسوز مژگان شد هدف
می نشیند در دل و قد را کند همچون
وقتی دل سودایی می‌رفت به بستان‌ها
بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحان‌ها

گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل
با یاد تو افتادم از یاد برفت آن‌ها

ای مهر تو در دل‌ها وی مهر تو بر لب‌ها
وی شور تو در سرها وی سر تو در جان‌ها

تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان‌ها

تا خار غم عشقت آویخته در دامن
کوته نظری باشد رفتن به گلستان‌ها

آن را که چنین دردی از پای دراندازد
باید که فروشوید دست از همه درمان‌ها

گر در طلبت رنجی ما را برسد
خانه هنرمندان داشتیم دوتایی گریه میکردیم؛ گفتم بعد از مامانم دیگه از دست دادن هیچ کس ترسناک نیست. کنارش که قدم میزدم دیدم دروغ گفتم. من میترسم یه روز منصوره زنده نباشه؛ هربار ریه ش ملتهب میشه میشینم گریه میکنم از ترس که خدایا سالم بمونه. مشاورها فی نفسه موجودات جذابی هستن. منصوره که از تمام جهان برای من جذاب تر هست چون کنارش هرگز خودم رو سانسور نکردم. امنیتی که کنارش احساس میکنم انقدر زیاده که هر آینه بیم آن هست از عشقش هلاک شوم! 
+ میاد اینجا
دانلود آهنگ ماکان بند ۲ تا ستاره
پخش آنلاین و دانلود آهنگ پاپ ۲ تا ستاره از ماکان بند از رسانه موزیک نیکی دیلی
Legal
download : Artist: makan band – Track: 2 ta setare With Text And Direct
Links And Play Online Song Quality 320 & 128 In Nikidaily
متن آهنگ دو تا ستاره ماکان بند :
رهام هادیان:
♩♬♫♪♭
وقتی چش چشتو میبینه ،میشینه بهم میگه ، همونیکه میخوای اینه
کنارت قانونه ،زندگیم اینه ،عاشقترین آدمی باشم که روی زمینه
یه لبخند بده ،میخوام اینقدر جیغ بزنیم تا که برق بره
همیشه با همیم و وقتشه خنده
از
چشمانت در یاد مانده 
همان چشمانی که خنده هایت را معنا میبخشید 
همان چشمانی که سال ها من را بیتاب تو گردانده
همان چشمانی که آرامش من را گرفته است  
همان چشمانی که آرزوی دیدنش را دارم 
همان چشمانی که با آن ها حرف دارم 
چرا حسرت دیدن دوباره ات به دلم مانده است 
دلم برای نگاهت تنگ شده است 
دگر تا کِی باید با خودم درد و دل کنم 
عمر گفت: «نشد، اینطور نمی شود، نبش قبر خواهیم کرد، همۀ قبرها را خواهیم شکافت، جنازۀ دختر پیامبر را پیدا خواهیم کرد، بر او نماز خواهیم خواند و دوباره...»
خبر به علی رسید. همان علی که تو گاهی از حلم و سکوت و صبوری اش در شگفت و گاهی گلایه مند می شدی، از جا برخاست، همان قبای زرد رزمش را بر تن کرد، همان پیشانی بند جهاد را بر پیشانی بست، شمشیری را که به مصلحت در غلاف فشرده بود، بیرون کشید و به سمت بقیع راه افتاد. تو به یقین دیدی و بر خود بالیدی اما کاش ب
میگویند کعبه هم تعطیل شد و خدا معجزه‌ای نکردآری در طول تاریخ اتفاقات ناگواری برای کعبه افتاد، ولی خدا کاری نکردبنی‌امیه با منجنیق کعبه را به آتش کشاند، ولی خدا کاری نکردبارها سیل آمد و خانه کعبه ویران شد، ولی بازهم خدا کاری نکردحجاج‌‌یوسف خانه خدارا ویران کرد، ولی معجزه‌ای نشداصلا اینطور بگویم، خدا بنا ندارد معجزه‌اش را برای هراتفاقی خرج کند و دائم معجزه کند. اصلا دائم معجزه کردن که دیگر اسمش معجزه نیست.
یکبار در طول تاریخ اتفاق افتاد
ببرد از من قرار و طاعت هوش// بت سنگین دل سیمین بناگوش
نگاری چابکی شنگی کله دار// ظریفی مهوشی ترکی قبا پوش
ز تاب آتش سودای عشقش// بسان دیگ دایم می زنم جوش
چو پیراهن شوم آسوده خاطر// گرش همچون قبا گیرم در آغوش
اگر پوسیده گردد استخوانم// نگردد مهرت از جانم فراموش
دل و دینم دل و دینم ببردست// بر و دوشش بر و دوشش بر و دوش
دوای تو دوای توست حافظ// لب نوشش لب نوشش لب نوش.
علی درعرش اعلی بی نظیر است/برای مومنین مولا امیر است/دراو اوصاف بیحد از فضائل/به عشقش شیعه وعالم اسیراست/زکعبه مطلع مولا بگوئیم/نگارستان جانان در غدیراست/ولی الله حق قرآن ناطق/خصالش گنج احسان بر فقیراست/تمام زندگی اش هست الگو/علی وفاطمه خیرکثیراست/زاو اسلام پیغمبربماند/ولایت ارث اوبرما خطیراست/زمسجدشد شهیدی جاوانه/به دنیا وقیامت او شهیراست/زدیده اشک حسرت شیعه دارد/علی دارالشفاءعزت پذیراست/بود در دست مهدی ذوالفقارش/روایات فرج برمابشیرا
فقط توانست صدای شلیک را بشنود . گلوله از دهانه تفنگ رها شد و رقصان به سمتش می آمد! 
خواست سر بگرداند. احتمالا دیر شده بود. 
روبرویش هنوز چیزهایی بود که می دید. جدول پر از خانه ی خالی هفته های باقی مانده عمرش! 
هر هفته که از عمرش گذشته بود، یک خانه را سیاه کرده بود. 
چه کسی فکر می کرد دو سوم خانه ها حالا باید احتمالا خالی بماند؟ 
گلوله نزدیک تر می شد. 
باید چه می کرد؟ 
سریع شروع می کرد به دویدن؟ چقدر می ت
میدانی؟ از من چیزی نمانده. مگر یک نفر‌چند بار می تواند بشکند و خرده هایش را به هم بچسباند و دوباره بشکند؟ من خسته هستم. خسته تر از‌ این که دوباره جمع کنم خرده هایم را. ضربه ی سختی بود. عمیق بود و محکم! تا مغز استخوان دلم را شکافت. 
راستش را بخواهی، فکر نمی کنم من دوباره تکرار شود. حداقل منی که انقدر عاشق میشدم. فکر نمیکنم احساسم تکرار شود. تو اما قطعا تکرار خواهی شد. دنیا پر است از ادم های مثل هم. اما احساس من به تو قطعا تکرار نشدنی بود...هست؟ نمیدا
نام: آرامشی به سختی زندگی، به زیبایی عشقنویسنده: پروانه...ژانر: عاشقانهخلاصه:داستان رمان درباره‌ی دختریه که عاشق میشه؛ یه عشق پاک و خالص. زندگی عاشقی رو خیلی زود و تو سن کم یاد می‌گیره؛ اما یه مشکل اساسی وجود داره! اونم... گذشته‌ای که دست از سر زندگی دخترک قصه‌ی ما و عشقش برنمی‌داره. اینا همه برمی‌گرده به تقدیر؛ تقدیری که قلم رو برای دختر ما این‌جوری به حرکت انداخته. دختر محکم ما یه جا کم میاره و دیگه نمی‌کشه و اون موقع هست که به آرامش ابدی
احساس میکنم زندگی اکثرمون اینجوری شده که اصلا ارادۀ خدا رو تو زندگیمون احساس نمیکنیم؛ شایدم اصلا باورش نداریم؛ اصلا بهش فکر کردیم!؟همون اراده‌ای که در خیبر رو از جا کند! همون اراده‌ای که دریا رو شکافت!؟یعنی اینقدر قدرت نداره مسائل چرتْ و پَرت و پلا زندگیمون رو تحت تاثیر قرار بده!؟شاید چیزی (مثلاً آزمونی، ورودی، بیماری) که اصلا فکرشم نمیکنی که درست بشه اون درست کنه. تو که نمیدونی! تو که نمی تونی!؛ ولی اون شاید نه حتما میتونه؛ ولی ما بلد نیستی
دیگر خسته کننده شده است که بگویم: خورشید از زندگی من غروب می کرد و من لب پنجره در انتظار طلوع تو بودم.با اطمینان به شما می گویم، او نمی آید. شاید از خودش می پرسد: چرا بیام؟! من هم درجواب بگویم: من بی کس و تنها در اتاق تاریکی نشسته ام و با دستهای بلند تو را محتاج می کنم اما خداوند تو را به من نمی بخشد.  تکراری نیست؟ از تکرار کردن چیزی متنفرم. و شاید اکنون از دوست داشتن تو، شکسته ام زمانی که می خواستم تو را در افکارم بسازم. ولی یک عاشق که از عشقش درمون
چـــــــــــــــــادر تو تلافی غروبی است...
که در آن روز به زور چادر ازسر زنان حرم پیامبر می کشیدند...
 
چادر تو میراث خون دلهای خیمه نشینان ظهر عاشوراست ..
 
و چادر سرکردنت به همین سادگی انتقام کربــــــــــــــــــلا ست...
 
 
خون شهدا رو پایمال نکنیم...
و تو ای بانو
همین را بدان و بس
صدام و جنگ و مین و ترکش
همه اش بهانه بود
شهیـــد فقــط خـــــواســت ثــابــــــت کنـد
چــــادر در ایـن ســرزمیــن
تا بخواهـــــــی فدایــی  دارد!!
 
 
اگر تیر دش
بچه ها جدی گرگ زاده لاس میزد امشب با من
دیوث
خیلی ناراحت شدم.
وقت خوابش بود تحریک شده بود کاملا معلوم بود.
من هرگز و هرگز پیش نیومده موقع تحریک شدن با کسی حرف بزنم مگر اون آدم شریک زندگیم  عشقم باشه.
احمق.
بچه ها جدی حسودی میکنه :) گوگوری، دلم براش سوخت
دیشب داشت به من اثبات میکرد که من براش مهم نیستم (همیشه این کارو میکنه که ثابت کنه اهمیتی به من نمیده)
دلم سوخت :(
عزیزم.
من کلا دلم میسوزه برایکسی که تنهاست و عشقش هم لو رفته.
به زور همه ش بهم میگه تو
زندگی ما شاید سخت باشه و عذاب از جهات مختلف بکشیم
ولی همونطورکه میبینید غم سختش میکنه
دلمون بعضی وقتا میگیره و تنگ میشه و یا موقعی که عشقمون میره
ولی همونطور که میبنید انتظار تنگش میکنه
جوانی که عاشق میشه برا این میشه که عشقش و خانومش باهاش بمونه و عشق زیباست
ولی همونطور که میبنید دروغ زشت و ناپسندش میکنه
دلا بعضی وقتا خوبن بعضی وقتا بد...!و بعضی وقتا آروم
ولی همونطور که میبینید روزگار سنگش میکنه
*عرفان ترانه
ور گویمت که #ماهی مه بر زمین نباشد
لعلست یا لبانت قندست یا دهانت
تا در برت نگیرم نیکم یقین نباشد
گر هر که در جهان را شاید که خون بریزی
با یار مهربانت باید که کین نباشد
عشقش حرام بادا بر یار سروبالا
تردامنی که جانش در آستین نباشد
سعدی
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
3چیز زن را ملکه میکنه :
لباس سپید عروسی
مادر شدن 
واستقلال مالی

3 چیز باعث گریه زن میشود :
جریحه دارشدن احساسش
از دست دادن عشقش 
 ومرور خاطرات خوشش
 
3 چیز احتیاج زن است :
آغوشی گرم وبا محبت 
تایید انگیزه هایش 
وزمانی برای رسیدن به وضع ظاهریش

3چیز زن را میکشد :
 همسرش از زن دیگری تعریف کند 
مبهم بودن آینده اش
از دست دادن عزیزانش

3 چیز باعث افتخار زن است :
زیباییش
اصل و نسبش
و نجابتش
3 چیز زن را وادار به ترک زندگیش میکند بدون برگشت :
 
خیانت
 عیب جوی
پیش از آنکه چشم هایش مرزی برای حضور 'او' پیدا کنند،
آن زمان که 'او' برایش تصویرى بود بافته از کلام و قلم،
هر صبح، خورشید که سر بر می آورد، گویی که او جانی در جانش می دمید. 
پرتو گرم 'او' به نقطه نقطه ی وجودش می تابید. 
آبی که به سر و رو می زد، باران نرم بوسه های 'او' بود و در مقابل، بوسه ها از چشم لبریزش مى بارید. 
پنجره را هم که می گشود، عطر شیرین 'او' پیچیده در خنکای نسیم، می وزید و هوایش را تازه می کرد. 
پرنده ها آیینه اش می شدند، به سرودن و پریدن و گر
پیش از آنکه چشم هایش مرزی برای حضور 'او' پیدا کنند،
آن زمان که 'او' برایش تصویرى بود بافته از کلام و قلم،
هر صبح، خورشید که سر بر می آورد، گویی که او جانی در جانش می دمید. 
پرتو گرم 'او' به نقطه نقطه ی وجودش می تابید. 
آبی که به سر و رو می زد، باران نرم بوسه های 'او' بود و در مقابل، بوسه ها از چشم لبریزش مى بارید. 
پنجره را هم که می گشود، عطر شیرین 'او' پیچیده در خنکای نسیم، می وزید و هوایش را تازه می کرد. 
پرنده ها آیینه اش می شدند، به سرودن و پریدن و گر
#یادش_بخیر
یادش بخیر هر وقت حرف از مناطق و راهیان نور میشد کلی شوق و شور تو چشماش میدیدم . چند بار گفت بیاید دسته جمعی بریم من براتون روایت کنم . ولی حیف هیچوقت جور نشد بریم . چقدر ذوق مناطق رو داشت و به عشقش که شهدا بودن رسید . خوش به حالش ...
خاطره از خواهر شهید لطفی
شهید راه نابودی اسرائیل 
شهید محمد مهدی لطفی نیاسر
هوا هنوز سرد بود و کمتر گنجشکی در آن هوا هوس پرواز می کرد. در آن هوا وقتی از خیابان ها، وقتی از درخت های که در خواب بودن رد می شدم فقط از زنده بودن یک چیز مطمعن بودم. قلبم، قلبی که برای تو می تپید. در فکر تو قدم بر می داشت و در کنار تو به خیال می رفت. می دانم قلبم مرا به فراموشی سپرده و حتی اگر با رفتن از سینه من هنوز می تپید، سینه ام را می شکافت و به سمت تو می آمد. من از این موضوع ناراحت نیستم و حتی برایش خوشحالم که قلبی دارم که اینقد زیبایی را دوست دا
                                      

پرستاری عشق به بیماراست
من وقتی مریض بودم همین پرستارا من رو نجات دادن
که باید تشکر کرد.
اینا کاری میکنن که آدم دوباره به دنیا بیاد
و دنیای تازه ای رو ببینه
سخت هستش ولی کسی که عاشق باشه به عشقش وفادار هست
انشالله این پرستاران و پزشکان در انجام وظیفه موفق باشند.
* عرفان ترانه
به نام خداوند بخشنده و مهربان) باعرض سلام و خسته نباشید خدمت همه ی شما خوبان در این مقاله قصد داریم در مورد شکست عشقی صحبت کنیم که متأسفانه اکثر ما در مورد تفاوت دوست داشتن آدم ها و دوست داشتن خدا آگاهی کافی نداریم و خیلی از ما علاقه ی شدید به همسر یا شوهر خود داریم و بخاطر دوری از خدا بعد از شکست عشقی و به یاد آوردن خاطرات خود دچار ناراحتی و افسردگی شدید میشویم.پس باید بزرگی و بخشش بینهایت خدا را همیشه در زندگی به یاد داشته باشیم اگر چه عاشق هم
همیشه ی خدا آرزو داشتم وقتی صبح ها از خونه می خوام بزنم بیرون و برم سرکار، کرور کرور خواستگار پشت در خونمون غش کرده باشن. حالا کرور کرور هم نه لااقل یک نفر باشه که قلبش واسم بتپه و از سیریش بودنش چندشم بشه! ولی زهی خیال باطل.
فقط یه ممد خمار بود که 18 سالگیم عاشقم شده بود و هر وقت من از محله رد می شدم دوستاش با مشت میزدن تو پهلوش. اونم چشماشو به سختی باز می کرد و نهایت عشقش رو با حلقه حلقه بیرون دادنِ دود سیگار به سمتم نشون می داد. بعد ها که ممد خمار
میگم فکرشو بکن امشب خدا عشقش بکشه عدالت رو روی زمین بر قرار کنه و هر کسی اون جایی باشه که باید باشه!
بعد یهو ببینیم آقای جوانی که با فوق لیسانسش سر چهار راه روزنامه می فروخته، شده سر دبیر همون روزنامه و حسابی روزنامه برای خودش طرفدار پیدا کرده...
پسرک فال فروش با استعداد، بورسیه گرفته و سر کلاس درس نشسته و فارغ از دنیا و مشکلاتش داره مثل بلبل جواب سوال معلمش رو میده...
فلان تاجر بی سواد مفت خور، داره شیشه ماشین ها رو پاک می کنه و به خاطر یه سکه چ
امسال پنج سال شده ...داداش بزرگه الان پنج ساله  شهر نجف ،حرم آقا امام علی(ع) خادمه....
از این پنج سال ، چهار سال بعنوان مدیر کاروان بچه هایی بوده که با خلوص نیت تو این روزا ،روزی هشت ساعت سرپا می مونن تا امانت دار خوبی برای زائرایی باشن که از حرم حضرت علی (ع)رهسپار حرم پسرای ایشون میشن ....
امسال سه ساله که ریش قرمز هم داداش بزرگه رو همراهی میکنه ، هرسال بعد اینکه از کربلا حرکت میکردن و در محل اقامتشون مستقر میشدن تماس تصویری برقرار میشد برای خاطر ج
خواب زده شده بودم، دوباره جغد شب بیدار. برای امتحان جامعه شناسی سرم را در کتاب کرده بودم، شما آنجا بودی، کیلومترها دورتر، سرزمین غرق آتش. جهان های اجتماعی مختلف را میتوان...، شما آنجا بودی، بادکنک آهنین آسمان را شکافت، بی عاطفه سایه بان دستت را از روی سرمان برداشت. من فقط می خواندم، صرفا کنش گری منفعل و مجبور نیستیم بلکه می توانیم یا در..، ممکن است جهان موجود از بسط و گسترش آن جلوگیری کند.. شما آنجا نبودی، در سرزمینی که قتلگاه حسین بود. آن موقع
اولین دیدارم با تو به وقت حسین (علیه السلام) بود.و این روزها لا به لای درگیری های زندگی و نفس تنگی های مشکلات ،یادم رفت که 
دعا کنم ایکاش اولین قرار باهم بودنمان به وقت شب میلاد حسین(ع) باشد
راستی چند روز پیش یکی گفت: اگر عاشقش شدی و فهمیدی اولین و داغ ترین عشقش حسین(ع) است،دو دستی بچسب و رهایش 
نکن
تکست آهنگ بازی دادی محمدرضا گلزار
Golzar - Bazi Dadi

دیگه تمومه
هر چی بهم گفتی دروغه
اون که عاشق باشه هیچوقت
از پیشِ عشقش نمیره
برو دیگه نده منو عذابم
ما دیگه نمیمونیم برا هم
تو خراب کردی همه رویایی رو
که واسه تو توو ذهنم ساختم

ادامه مطلب
من همان قهرمان داستانی هستم که همه چیز را در مرز رسیدن رها می‌کند. می‌گذارد و می‌رود و نمی‌ماند تا ثمره‌ی آن‌چه گذشت را ببیند. همان که می‌تواند همه‌‌ی انتظارها و دلتنگی‌هایش را با یک جمله‌ی ساده، یک بله‌ی خشک و خالی تمام کند، می‌تواند رسیدن را، دیدن را تجربه کند، اما نمی‌کند. رها می‌کند. می‌رود. نمی‌ماند. همان شطرنج‌بازی که می‌تواند با حرکت آخر حریف را کیش و مات کند اما صفحه‌ی شطرنج را یک حرکت مانده به حرکت آخر، نیمه‌کاره رها می‌
سلاااااام سلااااااام سلااااااام سلاااااام خوبید؟ منم خوبم! جونم براتون بگه که امروز دومین و آخرین امتحانم رو هم دادم و دیگه امتحانام تموم شد و فقط موند پایان نامه ام که دیگه ایشالا ترم بعد فارغ التحصیل بشم به امید خدا! این آخریه هم بد نبود فک کنم بالای پونزده بشم ...خلاصه اومدم بگم دارم کم کم تشریف می یارم تا دوباره شاهنامه نویسی رو از سر بگیرم البته امروز فعلا فرصت نیست ولی بزودی خدمت می رسم فردایی.....پس فردایی....تا اونموقع مواظب خودتون باشی

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها